قمر ( عاشقانه )🌻
يكشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۷، ۰۲:۱۱ ق.ظ
هله ساغری رسانده قمر از خُمِ لبانش
زِ سَرَم برفته هوش از لبِ لعل می فشانش
نه زِ جام و باده و می ، نه زِ چنگ و مطرب و نی
نرسد شکوهِ مستی برسد اگر دهانش
همه قند قندِ شیرین ، صفی از دُرِ بلورین
که خدا نموده آذین ، به لبانِ دُر فشانش
شبِ تار ، تارِ مویش ، مهِ بیقرار ، رویش
گرِهی زِ نورِ پروین ، زده روی گیسوانش
به کمانِ ابروانش ، بنشانده تیر مژگان
چه سعادتی به از این ، که دلم شده نشانش
شهِ شهنوازِ خود را به کرشمه ای ندیدم
برسان به من خدایا ، خبری زِ آستانش
قمری چنین فریبا ،نَ بدیده چرخِ گردون
نه سپهر می تواند ، به قلم کند بیانش
#سپهر
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
۹۷/۰۹/۰۴