اشعار شاعر معاصر مصطفی سپهرنیا (سپهر)

غزلیات اجتماعی ، عارفانه ، عاشقانه ، رباعیات ، مثنوی ، دوبیتی

اشعار شاعر معاصر مصطفی سپهرنیا (سپهر)

غزلیات اجتماعی ، عارفانه ، عاشقانه ، رباعیات ، مثنوی ، دوبیتی

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

 (ترکیب بند ) 

تقدیم به همرزمان شهیدم 

روزها در پیِ آن بوده که شب را چه کنیم
خلوت و غصه و تنهائی و تب را چه کنیم 
شیشه بغض گلو گیر شکست و ماندیم 
خونِ پنهان شده ی بین دولب را چه کنیم 


حاصلِ بغضِ بجا مانده ی تقدیر شدیم 
سینه ی زخمیِ آلامِ نفس گیر شدیم 


عاشقی دام شد و دانه ی آنیم همه 
دانه ی خفته به سیلاب زمانیم همه 
طالعِ ما به بیابانِ خدا داد فلک 
اینچنین بود که بی نام و نشانیم همه 

خار روئیده به صحرایِ جنون یعنی ما 
لاله ی مانده به سودایِ نگون یعنی ما 


بالِ پروانه زِ عاشق شدنش می سوزد 
شمع در پرتوِ آتش بدنش می سوزد 
ولی از عاشقِ بیچاره خبر نیست چرا؟
او که از عشق همه جان و تنش می سوزد


جانِ عاشق هدفِ دود شدن بود فقط؟
هیزمِ آتشِ نمرود شدن بود فقط؟


بالِ ما چیده شد و در قفسی افتادیم 
سیب بودیم ، به دامِ هوسی افتادیم 
شبنمِ عرشِ خداییم ، به زیر آمده ایم 
در بیابانِ پر از خار و خسی افتادیم 


جای ما نیست در این خاک خدایا مددی 
میخوریم حسرتِ افلاک ، خدایا مددی 


گرچه دردانه ی دادارِ جهان ما بودیم 
مَلَکِ رانده ی از باغِ جنان ما بودیم 
بخت و اقبالِ بد اینجاست که در عالم خاک
خورده ی ترکه ی بیداد گران ما بودیم 


درد این بود که در باغ سرِ لاله شکست 
جایِ گل خار و خسِ هرزه ی دریوزه نشست 


خونِ با خاک در آمیختگان ما بودیم 
بدنِ زخمیِ خورشید نشان ما بودیم 
ساغر و کوثر و شدّادِ اِرم یعنی ما 
خونِ بینِ دو لبِ لاله رُخان ما بودیم 


تا سپهر و فلک و چرخ بچرخد هستیم 
تا مه و زهره و ناهید بخندد هستیم 


                                      #سپهر 


🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۸ ، ۲۱:۵۹
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳


قصه ی تیغ است و سر در سجده گاه 

قصه ی   سجاده ی   خونینِ   ماه 


قصه ی نامردیِ اعراب بود 

قصه ی گرییدنِ محراب بود 


قصه ی مولا و زخمی بر سرش 

تیغِ زهر آلود و ضعف پیکرش


تا که بَر فرقِ علی تیغی نشست 

گوئیا عرش خدا در هم شکست 


دیده ها گریان شد از حال علی 

سینه ها سوزان زِ احوال علی 


کاسه های شیر درمانش نشد 

مرهمی بر زخمِ طفلانش نشد


کاسه هایِ شیر بی معنا شدند 

بچّه های کوفه بی بابا شدند 


کور سوئی بر دلِ کوری نبود 

چونکه بر دلها دگر نوری نبود 


نغمه ی فزت و رب الکعبه خواند 

از دلش صد غصه و اندوه راند 


رفت مولا تا خدا پرواز کرد 

خونِ خود را با فلق انباز کرد 


زیر و رو می شد (سپهر ) و کهکشان

آسمان زیرو زمین شد آسمان 


کشته ی نامردمی ها شد علی 

همدمِ  ام ابیها   شد   علی 



                                     #سپهر 


🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۳۳
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳

شکوفه تاج 


من از کرانه ی صبحم ، نه از کرانه ی شب

سرود صبح مرا ، بهتر از ترانه ی شب 


زِ تار و پود سحر ، هستم و زِ دارِ صبا 

حرامِ شرع شد ابریشمم ، به لانه ی  شب 


من از شکوفه ی تاجم ، زِ شیر و خورشیدم 

نه زاده ی زغن و ، دیو و ، عاشقانه ی شب


نسیمِ صبح صداقت ، وزیده بر تن من 

نمی سزد به تنم ، بادِ خائنانه شب 


دلم چو پهنه ی دریا ، تنم چو مخملِ دشت 

عروسِ نقره ی  روزم ، نه نوبرانه ی شب 


سرم به شانه ی سروِ ، بلند ایران است 

نه رویِ دوشِ تباهی ، نه رویِ شانه ی شب 


به طالعم ، رَدِ تهمینه را ، ببین و ببین 

رسیده رَدِ جگر خوارگی ، به خانه ی شب 


سپهرِ عشق و صداقت ، به باغِ من گل داد 

به باغِ من نرسد ، چنگِ ظالمانه شب 



سزاست دختِ عجم را ، پناهِ پورِ عجم 

نه تیره ی عرب و ، پورِ هرز دانه ی شب


                                    #سپهر 


🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۴
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳

با سنگِ زبان زشت و نکو را مَشِکن


پشت احدی حرمتِ او را مَشِکن


پیمانه ی آبرو بسختی پر شد 


ای دوست بیا و این سبو را مَشِکن



                        #سپهر


🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۴۴
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳