بیا ای دوست ایران را بسازیم
بیا ای دوست ایران را بسازیم
به شرق و غرب عالم دل نبازیم
تو هم ای شیخ کمتر با عرب باش
بیا کمتر پیِ نان و رطب باش
بیا با ما سرِ یک سفره بنشین
بیا و خوانِ بی نان و نمک بین
بیا و با عدالت همنوا شو
کمی هم با صداقت همصدا شو
دکان های خموش و بسته را بین
بیا و کاسبِ دلخسته را بین
بیا بر حالِ بیماران نظر کن
دمی از از تخت و بالینش گذر کن
بیا و چهره های زردشان بین
سرشک و بغض و آه سردشان بین
بیا با ما بسویِ جنگل و دشت
ببین بر این غریبستان چه بگذشت
نه افرا مانده نه سرو و چناری
نه بر بید و صنوبر برگ و باری
چنار و کاج را از بیشه بردند
صنوبر را زِ سر تا ریشه خوردند
بیا با ما ببین هامون کجا رفت ؟
شکوه و شوکتِ کارون چرا رفت؟
چرا آتش میانِ هور افتاد ؟
چرا هور العظیم در گور افتاد ؟
چرا خاکِ عراقی هایِ سرمست ؟
گلویِ خسته ی اهواز را بست
چرا زاینده رودِ زنده خشکید ؟
سپاهان از چه رو بر خویش لرزید؟
چرا بیگانه تا مشهد رسیده ؟
غرور و عصمتِ ما را دریده؟
سپهرا گوشه ای از درد گفتی
زبان بستی تمامش را نگفتی
دگر چیزی نمانده تا ببازیم
کَرَم کن تا که ایران را بسازیم
بیا یکدل شویم و دست در دست
بسانِ بیدلانِ عاشق و مست
بیادِ روزهای رفته بر باد
کنیم ایرانِ خود را شاد و آباد
#سپهر
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺