اشعار شاعر معاصر مصطفی سپهرنیا (سپهر)

غزلیات اجتماعی ، عارفانه ، عاشقانه ، رباعیات ، مثنوی ، دوبیتی

اشعار شاعر معاصر مصطفی سپهرنیا (سپهر)

غزلیات اجتماعی ، عارفانه ، عاشقانه ، رباعیات ، مثنوی ، دوبیتی

دوست(مثنوی )

شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۵۷ ب.ظ


حبیب این دلی ، دلداری ای دوست

طبیب سینه ی ، بیماری ای دوست


دل ار عاشق نشد ، ای دوست ، دل نیست

دمن بی گل ، بغیر از آب و گل ، نیست


چنان بلبل که با عشقش بخواند 

به آوازی غم هجرش براند 


سرود عاشقی ، از سینه سر کن 

تمام محنتم ، زیر و زبر کن 


بده دست رفاقت را به دستم 

بدان من با امیدت زنده هستم


هر آنکس عشق و  امیدی ندارد 

دل خود را به قبرستان سپارد 


رفیقا شوق و امیدی رسانم

زمینم من ، تو هستی آسمانم


بزن باران مهرت  را به جانم

ز بی مهری بسوزد استخوانم


درین آشفته بازاری که بینی 

کسی را با کسی همدل نبینی


غلامان توسن شاهی بتازند

کریمان هم به درد خویش سازند


تبر افتاده دست باغبانان

صدای برگها از ترس پنهان 


چه گویم باتو من از درد سینه

همه دلها لبالب شد ز کینه


سپهرا این سرای تیره و تار 

زبی مهری شده آشفته بازار 


الها ، بارشی  ، برفی، نویدی 

رسان بر این سرای نا امیدی


                                       #سپهر


🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۰۳
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی