سودای عشق
دوشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۳۷ ق.ظ
با دانه ی کنج لبش ، ترسی دگر از دام نیست
بگشوده دامِ عاشقی ، ما را دگر آرام نیست
آمد نسیم از کویِ او ، دارد خبر از روی او
در خلوت تنهاییم ، خوشتر زِ این پیغام نیست
پروانه بودم سوختم ، تا عشق او آموختم
شمعش گواهی میدهد ، سوزِ مرا اتمام نیست
افتادم اندر راه عشق ، دارم غمِ جانکاه عشق
ای عاشقان ای عاشقان ، این راه را فرجام نیست
بیداریِ شام و سحر ، زیبد بر این پیرانه سر
دلداده های عشق را ، سودایِ صبح و شام نیست
شامم به یادش روز شد ، با یاد او نوروز شد
در روزگارِ عاشقی ، بهتر زِ این ایام نیست
اغیار سنگم میزنند ، بر کوسِ ننگم میزنند
اما بَرِ رسوایِ عشق ، پروایِ ننگ و نام نیست
عشقِ سپهر ای نازنین ، چون مَه بتابد بر زمین
تا عرش بالا میرود ، هر کس که عشقش خام نیست .
#سپهر
🌺🍃🌺
۹۷/۰۵/۲۹