اشعار شاعر معاصر مصطفی سپهرنیا (سپهر)

غزلیات اجتماعی ، عارفانه ، عاشقانه ، رباعیات ، مثنوی ، دوبیتی

اشعار شاعر معاصر مصطفی سپهرنیا (سپهر)

غزلیات اجتماعی ، عارفانه ، عاشقانه ، رباعیات ، مثنوی ، دوبیتی

شهر فرو ریخته(اجتماعی )

يكشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۲۲ ق.ظ


یا حالِ پریشانِ دلم شانه ندارد 

یا شانه سری چون منِ دیوانه ندارد 


از کوچه ی ما عاشقی و عشق کجا رفت؟ 

کین جا سحر و شعله و پروانه ندارد 


نه تیشه دگر کوه شکافد نه که فرهاد 

امّید به شیدایی جانانه ندارد 


لیلی دگر امروز نه لیلی ست که لیلاست 

مجنون زِ چه رو ؟ چهره ی مردانه ندارد


از مستی و از راهِ درستی خبری نیست 

چون میکده اش ساقی و پیمانه ندارد


آبادیِ ما پر شده از ماذنه اما ....

بیچاره خروسی که در آن لانه ندارد


اینجا همه عابد شده و کعبه پرستند 

کَس نیست بگوید که خدا خانه ندارد 


تا اهلِ ولایت همه در نعمت و نازند 

بیچاره یتیمی ست که کاشانه ندارد


این شهر که دین دیرک آن بود فرو ریخت 

آن شهر بهم ریخت که میخانه ندارد 


دیدم همه جا، جایگهِ لات و هبل شد 

چون بت شکنِ عاقل و فرزانه ندارد


در باغ نگر ، هرزه علف گل کُند امروز 

گل ،، هرزه گیاهیست که گلخانه ندارد 


برخیز( سپهرا) و ازین باغ سفر کن 

این باغ ، دگر لاله و ریحانه ندارد  

          

                                     #سپهر 


🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۲۸
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی