شهر فرو ریخته(اجتماعی )
یا حالِ پریشانِ دلم شانه ندارد
یا شانه سری چون منِ دیوانه ندارد
از کوچه ی ما عاشقی و عشق کجا رفت؟
کین جا سحر و شعله و پروانه ندارد
نه تیشه دگر کوه شکافد نه که فرهاد
امّید به شیدایی جانانه ندارد
لیلی دگر امروز نه لیلی ست که لیلاست
مجنون زِ چه رو ؟ چهره ی مردانه ندارد
از مستی و از راهِ درستی خبری نیست
چون میکده اش ساقی و پیمانه ندارد
آبادیِ ما پر شده از ماذنه اما ....
بیچاره خروسی که در آن لانه ندارد
اینجا همه عابد شده و کعبه پرستند
کَس نیست بگوید که خدا خانه ندارد
تا اهلِ ولایت همه در نعمت و نازند
بیچاره یتیمی ست که کاشانه ندارد
این شهر که دین دیرک آن بود فرو ریخت
آن شهر بهم ریخت که میخانه ندارد
دیدم همه جا، جایگهِ لات و هبل شد
چون بت شکنِ عاقل و فرزانه ندارد
در باغ نگر ، هرزه علف گل کُند امروز
گل ،، هرزه گیاهیست که گلخانه ندارد
برخیز( سپهرا) و ازین باغ سفر کن
این باغ ، دگر لاله و ریحانه ندارد
#سپهر
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃