قلم
قَ لَ م
قلم حرف دل ما را ، به دیوان می زند هر دَم
به دیوان حرف ما را ، با دل و جان می زند هر دَم
گَهی در آشکارا ، گاه گاهی در نهان گوید
گَهی خندان ، گَهی با چشم گریان می زند هردم
هم از تورات و انجیل و هم از قرآن بگوید هم
دَم از ترسا و گبر و از مسلمان می زند هر دم
قلم همصحبت علم و عَدوی جهل و نادانی
به تیغ علم هم بنیادِ نادان می زند هر دم
قلم چون طالب حق و حقیقت راه او باشد
خطی بر گفته های مرد چوپان می زند هردم
قلم همچون بَلَم در ساحل امنی نمی خوابد
اگر طوفان ببیند ، تن به طوفان می زند هر دم
اگر باشد قلم در هر کجا آنجا بهار اما ...
نباشد هر کجا ، سوزِ زمستان می زند هر دم
قلم باید رها باشد ، از بندِ من و مایی
اگر در بند باشد ، دم زِ شیطان می زند هر دم
اگر دیدید جایی را ، عدالت مُرده در آنجا
قلم هم بر عدالت ، خطّ بطلان می زند هر دم
قلم گر دستِ من باشد ، زِ عشقِ جاودان گوید
دم از عشق خدا و عشق ایران می زند هر دم
سپهرا ، دست تو خالی مبادا از قلم هرگز
قلم با دست تو نیشی به سلطان می زند هر دم
#سپهر
🌺🍃🌺