فتنه چشم (تضمین شعر استاد ابتهاج )
دوشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۷، ۰۴:۵۵ ب.ظ
(فتنه چشم تو چندان ره بیداد گرفت
که شکیب دل من دامن فریاد گرفت )
بیستون بود دلم ،قامتِ صبرش چون کوه
هجرِ تو در بَرِ او تیشه ی فرهاد گرفت
یادِ آنروز که در مکتبِ عشقِ تو دلم
کودکی کرد ولی دامنِ استاد گرفت
یادِ آن قامتِ چون سَرو سبب بود که باز
قامتِ تا شده ام شهره ی شمشاد گرفت
شاد بودم اگر آندم به کنارَت بودم
بی تو این قامتِ من ، قامتِ ناشاد گرفت
نه زمستانِ من آمد ، نه که پاییز رسید
با تو اسفندِ دلم ، شهرتِ خرداد گرفت
عیدِ من با تو شده عید و (سپهر) م شب و روز
زِ تو روشن شد و از عشقِ تو بنیاد گرفت
#سپهر
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
۹۷/۰۶/۰۵