غنچه طمع (اجتماعی )
گفتی شکوفه آمد و بازم بهارشد؟
با بادِ فرودین همه جا لاله زار شد؟
اما چه سود ؟شادی ازین آب و خاک رفت
صبح وطن همچو شب تیره ،تارشد
شاید که باغبان به خوابِ عمیق رفت
کین باغ سبز، عرصه ی مار و حمار شد
اینجا طمع گل بدهد با طلوع صبح
اینجا حیا ، بجایِ هوس سنگسار شد
اینجا هوایِ خوردنو خواب است و اختلاس
اینجا خروسِ دهکده هم سر بدار شد
اینجا طلا ، خرجِ مطّلا شد ای رفیق
اینجا زمین ، خرج ِبلندایِ خار شد
اینجا پر از ، پینه ی پیشانی و ریا ست
اینجا حرام ، لقمه ی لیل و نهار شد
اینجا عَبا ، حرمت خود را درید ، چون ...
تنپوشِ هر ، قامتِ بی اعتبار شد
اینجا کجاست؟ مسلخ عشق است و عاشقی
پروانه کو؟ شعله چرا بیقرار شد ؟
آهو تنانِ دشت مرا سنگ میزنند
در گوشه ای بدستِ عرب هم شکار شد
هر کس برایِ شادیِ ما دَم زد ، عاقبت
محبوسِ آشیانه و بند و حصار شد
گفتی بهار ، در دلِ بهمن شکوفه کرد؟
اما چرا ؟ به سوزِ زمستان دچار شد ؟
روزِ سپهر تیره و تار است ای عزیز
هرچند ،، شکوفه آمد و بازم بهار شد
#سپهر
🌺🍃🌺