اشعار شاعر معاصر مصطفی سپهرنیا (سپهر)

غزلیات اجتماعی ، عارفانه ، عاشقانه ، رباعیات ، مثنوی ، دوبیتی

اشعار شاعر معاصر مصطفی سپهرنیا (سپهر)

غزلیات اجتماعی ، عارفانه ، عاشقانه ، رباعیات ، مثنوی ، دوبیتی

سراب(اجتماعی )

دوشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۱۰ ق.ظ


با سرابی نمی شود سیراب ، هر بیابانِ تشنه ی بی تاب 

به لبِ تشنه داد باید آب ، تا لبِ تشنه هم شود سیراب 


گفته بودی بهار می آید ، در زمستانِ سردِ بهمن خیز 

نه زمستان زِ باغِ ما رفته ، نه رسیده بهارِ پر تب و تاب 


وعده ی بارشِ بهاری را ، می دهد باغبان به سوسن و یاس 

بی گمان باغبان نمی داند ، وعدهایش نبوده غیرِسراب


هر چه گفتند ، ما همان کردیم ، بغضِ سردِ شکسته ی دردیم 

در پیِ بخت خویش می گردیم ، چون حبابِ نشسته در گرداب 


در دیاری که پر تلاطم شد ، عدل مُردو عدالتش گم شد 

شک ندارم که قاضی این شهر ، میشود حلقه هایِ دار و طناب 


شده فصلِ خزانِ ما امروز ، کی شود عید؟ کی شود نوروز؟ 

نه شکوهی به آسمان مانده ، نه جلالی به برکه و مهتاب 


بارالها ،، گره گشایی کن ، به سپهرِ دلم نگاهی کن 

نه امیدم به تاج و تختی هست ، نه امیدم به منبر و محراب 


                                   #سپهر 


🌺🍃🌺

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۲۹
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳

نظرات  (۱)

هر چه گفتند ما همان کردیم ... 
ای دریغا 😐

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی