اشعار شاعر معاصر مصطفی سپهرنیا (سپهر)

غزلیات اجتماعی ، عارفانه ، عاشقانه ، رباعیات ، مثنوی ، دوبیتی

اشعار شاعر معاصر مصطفی سپهرنیا (سپهر)

غزلیات اجتماعی ، عارفانه ، عاشقانه ، رباعیات ، مثنوی ، دوبیتی


۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۰۸
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۳۹
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳
ای دوست بیا عاشقی آغاز کنیم
آغوش برای یکدگر باز کنیم
امروز غنیمت شمریم عمر گران
فرداچو پرنده ایم و پروازکنیم
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۰۷
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳

 

هر چه زشتی ست درین معرکه زیبا بشود 
اگر از خوابِ گران دیده ی ما وا بشود 

نه فقط یوسف مصری که خدا را بیند 
دیده ی کور اکر سهمِ زلیخا بشود 

بذرِ گل بودن و گل دادنِ تو نیست هنر 
هنر آنست خَسی زهره ی مینا بشود 

برکه باشی فقط ماه درونت پیداست 
آسمان هدیه به آنست که دریا بشود 

نشد از هر نَفَسی زنده تنِ مرده ی ما 
تنِ ما زنده به انفاسِ مسیحا بشود 

هر کسی عاشقِ لیلا ست مخوانش مجنون 
بوده مجنون ، اگر کشته ی لیلا بشود 

نیست هر رهگذری لایقِ چشمِ پر اشک 
حیف باشد که طلا خرجِ مطلاّ بشود 

دزدِ خود کامگی ام برد ،  منم را گم کرد 
کاش ای کاش منِ گم شده پیدا بشود 

به سپهرش نرسد دست ولی می کوشم 
شاخه ام همسفرِ شاخه ی طوبا بشود 


                                        #سپهر  


             🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۸ ، ۱۸:۵۵
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳

مسیر اشتباه 


دانه را دیدیم و پا در دامگاه انداختیم 
پای خود را در مسیری اشتباه انداختیم

گرم و پر احساس بودیم و شبیه کودکی 
عقل را در بزمِ سودایِ نگاه انداختیم 

فکر میکردیم صبح آمد ولی نه ،،اینچنین
صبحِ خود را زیرِ تیغِ شامگاه انداختیم 

،نه، نگفتیم و به ،آری، آتشی افروختیم
شعله را در خرمنِ انبار کاه انداختیم 

گفتنِ ، آری ، در اینجا سودِ بی پایان نداد
بر سرِ خود با دو دستِ خود کلاه انداختیم

دیده را بستیم و راه وچاه را نشناختیم
با دو چشمِ بسته خود را قعرِ چاه انداختیم 

این سیه مستی زِ ما بود و گناه خویش را 
گردنِ انگورهای بی گناه انداختیم 

آن زمان بازنده ی شطرنج خود بودیم که
شاه را زیرِ سُمِ اسب سیاه انداختیم 

ماتِ آنروزیم و بهرِ دادنِ تاوانِ آن 
طالعِ خود را به چاهِ اشک و آه انداختیم

طاقتِ مهتاب دیدن در سپهرِ ما نبود 
از سیاهی ها حجابی رویِ ماه انداختیم

                                #سپهر 

🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۸ ، ۱۴:۵۲
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳
 (ترکیب بند ) 

تقدیم به همرزمان شهیدم 

روزها در پیِ آن بوده که شب را چه کنیم
خلوت و غصه و تنهائی و تب را چه کنیم 
شیشه بغض گلو گیر شکست و ماندیم 
خونِ پنهان شده ی بین دولب را چه کنیم 


حاصلِ بغضِ بجا مانده ی تقدیر شدیم 
سینه ی زخمیِ آلامِ نفس گیر شدیم 


عاشقی دام شد و دانه ی آنیم همه 
دانه ی خفته به سیلاب زمانیم همه 
طالعِ ما به بیابانِ خدا داد فلک 
اینچنین بود که بی نام و نشانیم همه 

خار روئیده به صحرایِ جنون یعنی ما 
لاله ی مانده به سودایِ نگون یعنی ما 


بالِ پروانه زِ عاشق شدنش می سوزد 
شمع در پرتوِ آتش بدنش می سوزد 
ولی از عاشقِ بیچاره خبر نیست چرا؟
او که از عشق همه جان و تنش می سوزد


جانِ عاشق هدفِ دود شدن بود فقط؟
هیزمِ آتشِ نمرود شدن بود فقط؟


بالِ ما چیده شد و در قفسی افتادیم 
سیب بودیم ، به دامِ هوسی افتادیم 
شبنمِ عرشِ خداییم ، به زیر آمده ایم 
در بیابانِ پر از خار و خسی افتادیم 


جای ما نیست در این خاک خدایا مددی 
میخوریم حسرتِ افلاک ، خدایا مددی 


گرچه دردانه ی دادارِ جهان ما بودیم 
مَلَکِ رانده ی از باغِ جنان ما بودیم 
بخت و اقبالِ بد اینجاست که در عالم خاک
خورده ی ترکه ی بیداد گران ما بودیم 


درد این بود که در باغ سرِ لاله شکست 
جایِ گل خار و خسِ هرزه ی دریوزه نشست 


خونِ با خاک در آمیختگان ما بودیم 
بدنِ زخمیِ خورشید نشان ما بودیم 
ساغر و کوثر و شدّادِ اِرم یعنی ما 
خونِ بینِ دو لبِ لاله رُخان ما بودیم 


تا سپهر و فلک و چرخ بچرخد هستیم 
تا مه و زهره و ناهید بخندد هستیم 


                                      #سپهر 


🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۸ ، ۲۱:۵۹
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳


قصه ی تیغ است و سر در سجده گاه 

قصه ی   سجاده ی   خونینِ   ماه 


قصه ی نامردیِ اعراب بود 

قصه ی گرییدنِ محراب بود 


قصه ی مولا و زخمی بر سرش 

تیغِ زهر آلود و ضعف پیکرش


تا که بَر فرقِ علی تیغی نشست 

گوئیا عرش خدا در هم شکست 


دیده ها گریان شد از حال علی 

سینه ها سوزان زِ احوال علی 


کاسه های شیر درمانش نشد 

مرهمی بر زخمِ طفلانش نشد


کاسه هایِ شیر بی معنا شدند 

بچّه های کوفه بی بابا شدند 


کور سوئی بر دلِ کوری نبود 

چونکه بر دلها دگر نوری نبود 


نغمه ی فزت و رب الکعبه خواند 

از دلش صد غصه و اندوه راند 


رفت مولا تا خدا پرواز کرد 

خونِ خود را با فلق انباز کرد 


زیر و رو می شد (سپهر ) و کهکشان

آسمان زیرو زمین شد آسمان 


کشته ی نامردمی ها شد علی 

همدمِ  ام ابیها   شد   علی 



                                     #سپهر 


🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۳۳
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳

شکوفه تاج 


من از کرانه ی صبحم ، نه از کرانه ی شب

سرود صبح مرا ، بهتر از ترانه ی شب 


زِ تار و پود سحر ، هستم و زِ دارِ صبا 

حرامِ شرع شد ابریشمم ، به لانه ی  شب 


من از شکوفه ی تاجم ، زِ شیر و خورشیدم 

نه زاده ی زغن و ، دیو و ، عاشقانه ی شب


نسیمِ صبح صداقت ، وزیده بر تن من 

نمی سزد به تنم ، بادِ خائنانه شب 


دلم چو پهنه ی دریا ، تنم چو مخملِ دشت 

عروسِ نقره ی  روزم ، نه نوبرانه ی شب 


سرم به شانه ی سروِ ، بلند ایران است 

نه رویِ دوشِ تباهی ، نه رویِ شانه ی شب 


به طالعم ، رَدِ تهمینه را ، ببین و ببین 

رسیده رَدِ جگر خوارگی ، به خانه ی شب 


سپهرِ عشق و صداقت ، به باغِ من گل داد 

به باغِ من نرسد ، چنگِ ظالمانه شب 



سزاست دختِ عجم را ، پناهِ پورِ عجم 

نه تیره ی عرب و ، پورِ هرز دانه ی شب


                                    #سپهر 


🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۴
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳

با سنگِ زبان زشت و نکو را مَشِکن


پشت احدی حرمتِ او را مَشِکن


پیمانه ی آبرو بسختی پر شد 


ای دوست بیا و این سبو را مَشِکن



                        #سپهر


🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۴۴
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۱۸
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳



هرچه زشتی ست درین معرکه زیبا بشود 

اگر از خوابِ گران دیده ی ما وا بشود 


نه فقط یوسفِ مصری ، که خدا را بیند 

دیده ی کور اگر ، سهمِ زلیخا بشود 


بذرِ گل بودن و گل دادنِ تو نیست هنر 

هنر آنست ، خسی زُهره ی مینا بشود 


برکه باشی ، فقط ماه درونت پیداست

آسمان مژده به آنست که دریا بشود 


نشد از هر نَفَسی زنده تنِ مرده ی ما

تنِ ما زنده به انفاسِ مسیحا بشود 


نیست مجنون ، هرآنکس که به لیلا برسد 

هست مجنون ، اگر کشته ی لیلا بشود 


نیست هر رهگذری ، لایقِ چشمِ پُرِاشک  

حیف باشد که طلا ، خرجِ مطلّا بشود 


دزدِ خودکامگی اَم بُرد ، منم را گم کرد 

کاش ای کاش منِ گمشده پیدا بشود 


به سپهرم نرسد دست ، ولی می کوشَم

شاخه ام همسفرِ شاخه ی طوبا بشود 



                                     #سپهر 


🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۵۷
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳


ایران من ، فرزند تو فرزند جنگ است 

دستش اگر چه خالی از تیر و تفنگ است 


با یک نشانه می زند بر قلب دشمن 

در دست فرزندت قلم تیر خدنگ است 


می گوید از آنچه که باید گفت امروز 

اندیشه اش همچون خشابی پر فشنگ است


ترسی زِ تور و زخم صیادان ندارد 

دریا دلی که در دلِ دریا نهنگ است 


ایران من ، بختت سپید و باغت آباد 

این دشتِ کیوانی چرا شهرِ فرنگ است؟


اینجا حقیقت را نباید گفت آسان 

اینجا شنیدم پاسخ آیینه سنگ است



اینجا به تیشه ، ریشه می چینند ای دوست 

فرهاد هم در کامِ شیرینش شرنگ است 


اینجا که رنگِ سبز را تحریم کردند 

هر کس که توسی شد برادر جان زرنگ است 


اینجا ببین با نوجوانانت چه کردند 

جای قلم در دستشان سیخ و سرنگ است 


اینجا درِ میخانه ها را گل گرفتند 

اما بساطِ عیششان افیون و بنگ است 


اینجا فروشِ دخترانت نیست ننگی ! 

اما ، نمایان بودنِ گیسوش ، ننگ است 


اینجا تجاوزگر وکیلِ ملت ماست 

گویا که چرخِ دادگر امروز لنگ است 


اینجا برایِ دزد بودن ره مهیاست 

اما برای پاکدستی عرصه تنگ است 


هرکس که آمد ، خورد و بُرد و زیر و رو کرد 

امروز گویا دوره ی تیمورِ لنگ است 


ایرانِ من ،،، گرچه سپهرت نیست آبی 

خاکت زِ خونِ یاورانت سرخرنگ است 


بر من ببخشا مامِ من ، اینگونه گفتم 

ایران اگر ویرانه هم باشد ، قشنگ است 



                                  #سپهر 


🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۸:۵۱
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۳۰
مصطفی سپهرنیا (سپهر ) ۰۹۱۲۱۹۴۲۳۴۳